اگر چند لحظه – بدون در نظر گرفتن آیات و روایات- در کار خودمان تأمل کنیم، در می یابیم که ممکن نیست بدون راهنما، از پس رسیدن به مقصد - حتی اگر دنیایی باشد- بربیاییم. همانگونه که در جاده ها، بدون تابلوهای «ایست»، «لطفا آهسته برانید»، «خطر ریزش سنگ»، «5 کیلومتر تا مسجد» و «استراحتگاه»، یا گم می شویم و یا از منحرف می شویم و به ته دره سقوط می کنیم.
? ما عقل کل نیستیم و اگر قرار است در مسیری وارد شویم، باید معلمی اختیار کنیم.
? نخستین وظیفه و تکلیفی که در عصر غیبت بر دوش منتظران گذاشته شده، شناخت امام زمان (ع) است. شناخت معلمی که تمام و کمال خود را در اختیارش بگذاریم تا در مسیر تا مقصد، راهنما و نجات بخش ما باشد.
? پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: «هرکس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ زمان جاهلیت مرده است.» (?بحارالانوار، ج 8، ص 368.)
مادر به همراه فرزندش وارد سی دی فروشی شد کودک نام خارجی بازی را گفت و فروشنده بازی مورد نظر را تقدیم کرد، مادر جلد سی دی را نگاه میکند مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم که روی آن درج شده بود، رده سنی هم که روی آن نوشته شده بود. مادر باخیال راحت آن را میخرد اما نمیداند که این بازی رایانه ای جزو لیست سیاه مسئولان قرار دارد. اما سوال اینجاست که چه کسی باید پاسخگو باشد ؟ این بازی های غیرمجاز از طریق مجاری مجاز واردبازار میشود وبه دست نوجوان و… میشود؟
سرگرمی در بازی های رایانه ای جای خود را به سرنگونی داده و ارمغانی مخرب برای کودکان و نوجوانان شده است .صنعت بازی های رایانه ای روبه رشد است، این بازی ها در ابتدای ورود با برچسب سرگرمی بی خطر وارد بازار شدند. اما آرام آرام حرکت خزنده دشمن در جنگ نرم رسانه ای شکل خطرناک تری به خود گرفته وکودکان و نوجوانان را مورد هجمه قرار داده است تا جایی که فکر و روح و روان فرد را تحت تأثیر قرار می دهد.بازی های رایانه ای جذابیت زیادی برای کودکان و نوجوانان دارد و ساعت ها وقت آنان را به خود اختصاص می دهد، دشمنان از این فرصت استفاده کرده و در میان این همه جذابیت اندیشه های مخرب خود را به صورت غیرمستقیم القا می کنند.
پس باید چاره ای اندیشیده شود؟
دراین رابطه فرهنگ سازی شود.
و….
منبع: کیهان
از یکی از بزرگان اهل معنی پرسیدم: علت این که عصرهای جمعه دل انسان میگیرد و غمگین میشود چیست؟! فرمود:
«چون در آن لحظه قلب مقدّس امام عصر (ارواحنافداه) به سبب عرضهی اعمال انسانها، ناراحت و گرفته است، آدم و عالم متأثر میشوند. او قلب و مدار وجود است.»
پس بیاییم ارتباط خود را قویتر کنیم و رفاقت داشته باشیم؛ آن هم با کسی که بیش از همه به او محتاجیم و گردن ما حق دارد.
امام عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از تمام انبیا و اوصیاءشان به جز پیامبر خاتم (صلوات الله علیه و آله)و وصّی ایشان برترند. ایشان بهترین ارتباط را با خداوند دارند.
این لطفی از الطاف الهی است که ما از امت این پیامبر و این امام هستیم.
در روایات آمده است که انبیای گذشته اگر در جایی گرفتار میشدند به ائمهی معصومین(علیهم السلام) متوسل میشدند، ولی ما با این که جزو امت ایشان هستیم، این قدر عقب افتاده ایم. به راستی چرا باب الله را رها کردهایم؟!
1. مفاتیح الجنان،دعای ندبه
2. نجم، آیه 9
3. شرح چهل حدیث،432
آیا ما برای ظهور آماده ایم؟
معمولا همیشه برای ظهور دعا میکنیم. اما مگر نمیدانیم که شرایط ظهور باید مهیا باشد تا صاحب الامر ما ظهور نمایند؟
نمیدانم آیا الان فقط برای ظهور دعا کافی است؟ یانکند دعاهای ماهم مثل نامه های مردم کوفه برای امام حسین(ع) باشد، نکند ما فقط مدعی باشیم…
یکی از شیعیان خدمت یکی از ائمه علیهم السلام رسید و عرض کرد: اینقدر تعداد شیعیان و محبین شما زیاد است چرا قیام نمی کنید؟
امام (ع) به تنوری که در آن اتاق روشن بود اشاره کردند و به آن فرد فرمودند: برو و در تنور بنشین.
آن فرد عرض کرد: اگر حرفی زدم که باعث ناراحتی شد، مرا عفو کنید.
امام فرمودند: تو را عفو کردم.
در این هنگام غلام آن حضرت وارد اتاق شدند. امام به غلام خود فرمودند: برو در تنور بنشین.
غلام بدون کلمه ای حرف در مقابل چشمان میهمان امام، رفت و در تنور آتش نشست.
امام با میهمان خود وارد صحبت شدند و مدتی طولانی از هر دری سخن گفتند.
بعد، امام به میهمانشان فرمودند: برو و در تنور نگاه کن.
آن شیعه بلند شد و رفت در تنور نگاه کرد و دید غلام امام، صحیح و سالم در وسط آتش چهار زانو نشسته است.
غلام بیرون آمد و به آنها سلام کرد.
امام خطاب به میهمانش فرمود: چند نفر شیعه مثل این غلام داریم؟
آن فرد عرض کرد: هیچ.
به گمانم مافقط “محب ائمه اطهار هستیم” نه شیعه
برای هرچیزی کلاس میگذاریم(آموزش کامپیوتر، زبان و…)، ولی ای کاش یکی بیاید برای شیعه بودن ماهم کلاس بگذارد. اصلا این مسئله چه جایگاهی در فرهنگ عمومی دارد؟ فقط در مناسبتها؟آنهم چندساعت؟
همه ی ترسم از این است که بمیرم وهنوز شیعه نشده باشم
اللهّم ارنا فی آل محمّد علیه السّلام ما یأملون و فی اعدائهم ما یحذرون
اللهّم اجعلنا ممّن تنتصر به لدینک و تعزّ به نصر ولیّک و لا تستبدل بنا غیرنا
مشخصات کتاب:
عنوان قراردادی:تحت العقول عن آل الرسول صلی الله علیهم.فارسی
موضوع: احادیث اخلاقی قرن4ق
احادیث شیعه قرن4ق
اخلاق اسلامی
این کتاب ترجمه ساده وروان از کتاب باارزش” تحف العقول عن آل الرسول صل الله علیهم السلام ” تالیف عالم ربانی ومحدث عالی مقام جهان تشیع “أبو محمدحسن بن علی بن شعبه حرّانی” است
قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ [شيطان] گفت: پرودگارا! پس مرا تا روزى كه برانگيخته خواهندشدمهلت ده.
فرمود: تو از مهلت يافتگانى، تا روز [و] وقت معلوم. 1
بعد از آنكه شيطان بر انسان سجده نكرد و مقام خود را برتر از آن دانست كه براى انسان خاكى تعظيم كند، خدا او را از رانده شدگان قرار داد و فرمود: «تا روز جزا بر تو لعنت باد.» 2 در اين هنگام شيطان از خداوند خواست كه او را تا روز برانگيخته شدن انسانها از قبر مهلت دهد و جواب شنيد كه: تو تا روز و وقت معلومى مهلت دارى. او تا «يَوْمِ يُبْعَثُونَ» مهلت خواست و خدا «يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» بدو مهلت داد.
سؤال اين است كه آيا بين اين دو روز فرق است؟ و اگر هست به چه نحو است و چه نتايجى دارد؟
مرحوم علامه طباطبايى ذيل اين آيه شريفه نكاتى را فرموده اند كه باختصار نقل مى شود. تفسير ايشان از اين آيه جالب و شيرين و در عين حال قابل تامل است: «با نظرى گذرا به دو آيه معلوم مى شود كه روز «وقت معلوم» با روزى كه مردم برانگيخته مى شوند، متفاوت است و حتما بايد آن روز قبل از روز بعث باشد.» و سپس در ادامه استدلال مى گويند: «اطلاق در آيه 15 سوره «اعراف» كه خداوند بدو فرموده تو از مهلت داده شدگانى با آنچه در سوره «ص» و همين جا آمده است مقيد مى شود يعنى منظور روز وقت معلوم است.» 3
ايشان در جواب اين سؤال كه آيا خود ابليس از زمان آن روز خبر دارد يا نه مى گويند: «اين روز در علم الهى مشخص و مبين است كه چه زمانى است. اما، آيا ابليس هم مى داند يا نه از آيه چيزى بر نمى آيد.» علامه در ادامه جواب به نظرى كه مى گويد شيطان آن روز را نمى داند مطلب را به بحث مورد نظر مى كشاند و مى فرمايد: اينكه دوباره ابليس گفته است: «همه را گمراه خواهم ساخت.» 4
دليل است كه او تا زمانى كه انسان در دنيا زندگى مى كند كار خود را ادامه مى دهد. پس از آيه «إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» فهميده مى شود منظور تا آخر عمر انسانهايى است كه در روى زمين زندگى مى كنند و امكان اغواى آنها وجود دارد.» ايشان در تقويت اين نظريه از قول «ابن عباس» و اكثر مفسران اينطور ادامه مى دهند كه: «منظور از آن روز، آخرين روزهاى تكليف است و آن مربوط به نفخه اولى است كه همه خلايق در آن از دنيا مى روند. گويا اين نظر مبتنى بر اين است كه ابليس تا زمانى كه تكليف است و امكان مخالفت و معصيت وجود دارد زنده مى ماند و آن هم مدت عمر انسان در اين دنياست يعنى تازمان نفخه اولى كه همه مردم مى ميرند و بين اين نفخه و نفخه دوم كه در آن مردم برانگيخته مى شوند 40 سال يا 400 سال بر حسب اختلاف روايات فاصله وجود دارد.» مرحوم طباطبايى با اينكه بدين طريق وجه فوق را تقويت كرده و روز وقت معلوم را به نفخه اولى تفسير مى كند اشكالى بدان كرده و آن را رد مى نمايد تا نظريه اى را كه خود قبول دارد بيان و تقويت نمايد.
لذا مى گويند: «وجهى كه گفته شد خوب است و تنها يك اشكال دارد و آن اينكه در اين نظريه آمده بود ابليس تا زمانى كه تكليفى هست و امكان مخالفت و معصيت وجود دارد زنده مى باشد» صاحب الميزان اين ملازمه را يعنى ملازمه بين وجود تكليف و وجودابليس را قبول ندارد و مى گويد: «استناد معاصى به شيطان اقتضاى بقاى ابليس را دارد تا زمانى كه معصيت و گمراهى وجود داشته باشد، نه تا زمانى كه تكليف باقى است و دليلى هم بر ملازمه بين معصيت و تكليف در خارج نيست.»
به عبارتى روشن تر ايشان مى خواهند ملازمه بين وجود تكليف و وجود ابليس را نفى كند ولى ملازمه بين معصيت و ابليس را ثابت نمايد و بعد از آن ملازمه بين معصيت و تكليف را نفى كرده و مى گويند امكان دارد تكليف باشد ولى معصيتى نباشد و وقتى معصيت نبود ابليس هم نيست. مرحوم علامه از اينجاشروع به بيان اثبات زمانى مى كند كه تكليف وجود دارد ولى هيچ معصيتى اتفاق نمى افتد و امكان فوق را در خارج واقعه اى مى دانند كه حتما اتفاق خواهد افتاد.
در اين باره مى فرمايند: «حجت عقلى و نقلى وجود دارد كه نهايت زندگى انسان نوعى سعادت است كه انسانها را در بر مى گيرد و جامعه انسانى به خير و صلاح مى رسد و جز خدا در روى زمين عبادت نمى شود و بساط كفر و فسوق برچيده مى شود. زندگانى خالص و باصفا شده و امراض قلبى و وسوسه هاى درونى برطرف مى گردد.» ايشان گرچه با عبارت حجت عقلى و نقلى تلويحا رسانده اند كه منظورشان از آن روز چه روزى است، ولى بدان تصريح نكرده اند. اما، با توجه به استناد ايشان به بعضى از آيات در ادامه همين بحث و ذكر بعضى از روايات در بحث روانى نظر ايشان كاملا مشخص و معلوم مى گردد كه در نهايت چه مى خواهند بگويند. در اينجا آيه 106 سوره انبياء را آورده اند:
وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ …
و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
هم ايشان در تفسير اين آيه بعد از بحث نسبتا مفصلى مى فرمايند: «وجهى ندارد اين آيه به يكى از دو وراثت اخروى و يا دنيوى مقيد شود؛ چون اطلاق دارد و هر دو را در بر مى گيرد» 5 و منظور از وراثت دنيا را با اسناد به اخبار متواترى كه از عامه و خاصه نقل شده است؛ ظهور اسلام يا ظهور حضرت مهدى، عليه السلام، دانسته اند.
مرحوم علامه در بحث روايى جمع بندى اى دارند كه مرادشان را روشن تر نشان مى دهد. در آنجا سه روايت نقل مى كند، خلاصه آنها و نتيجه گيريشان را بيان مى كنيم: در تفسير البرهان از ابن بابويه از امام صادق، عليه السلام، درباره «فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» نقل شده كه منظور روزى است كه در صور يك نفخه دميده مى شود و ابليس مى ميرد 6»
در تفسير عياشى از امام صادق، عليه السلام، روايتى نقل شده كه وهب از حضرت سؤال كرد: «روزى كه در آيه شريفه آمده چه روزى است؟ حضرت فرمود: يا وهب آيا تو گمان
مى كنى آن روزى است كه خدا مردم را در آن مبعوث مى كند؟ (خير) ولكن خداى عزوجل او را مهلت مى دهد تا روزى كه قائم ما، عليه السلام، مبعوث شود و جلوى سر او را گرفته گردنش را مى زند و آن روز، روز معلوم است» 7
در تفسير قمى از قول امام صادق، عليه السلام، نقل شده كه «يوم الوقت المعلوم» روزى است كه رسول خدا، صلى الله عليه وآله، شيطان را بر روى صخره اى در بيت المقدس سر مى برد. در توجيه اين روايت علامه مى فرمايد: «اين مربوط به اخبار رجعت است و در اين معناومعناى قبلى روايات زيادى از اهل بيت، عليهم السلام، به دست ما رسيده است.»
بعد از اين بيان ايشان در جمع بين سه روايت دو راه را پيشنهاد مى كند:
اول: روايت اولى حمل بر تقيه شود كه در اين صورت ايشان روايت دوم و سوم را تقويت مى كند.
دوم: چون رواياتى كه از ائمه، عليهم السلام، در تفسير قيامت آمده است گاهى اوقات تفسير به ظهور حضرت مهدى، عليه السلام، شده اند و گاهى به رجعت و گاهى به قيامت معنا گشته اند، زيرا اين سه زمان در ظهور حقايق مشترك هستند گر چه از جهت شدت و ضعف متفاوت اند پس مى توان گفت كه حكم يكى از آنها در ديگرى نيز جارى است. و در انتها فرموده اند «فافهم ذلك» 8
از مجموع بيانات مرحوم علامه طباطبايى معلوم مى شود كه ايشان معتقدند در زمان ظهور حضرت مهدى، عليه السلام، شيطان نابود مى شود و سعى دارند آن را به نحوى اثبات نمايند. گر چه اين نكته ايشان برخلاف جمهور مفسران كه روز وقت معلوم را به ظهور مهدى تفسير كرده اند؛ محتوايى شيرين و دلچسب به همراه دارد؛ ولى سؤالات و انتظارات زيادى را پيش مى آورد كه بعضا با آنچه خود ايشان در همين جا و جاهاى ديگر الميزان فرموده اند منافات دارد. اما ما اظهار نظر بيشتر را به اهل علم و فضيلت حواله مى دهيم و براى روح بزرگ و ملكوتى آن مرد بزرگ دعا كرده و از خداوند خواهانيم در خدمت قرآن كريم از تفسير الميزان هر روز توشه اى برگيريم.
پى نوشتها:
__________________________________________________
(1). سوره حجر (15)، آيه 36 و 38.
(2). همان، آيه 35.
(3). ر. ك: طباطبايى، سيدمحمد حسين، الميزان فى تفسيرالقرآن، ج 12، ص 159 به بعد.
(4). سوره حجر (15)، آيه 39.
(5). ر. ك: طباطبايى، سيدمحمدحسين، الميزان فى تفسيرالقرآن، ج 14، ص 330.
(6). ر. ك: البحرانى، السيد هاشم، البرهان فى تفسيرالقرآن، ج 2، ص 341. همچنين ر. ك: مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 63، ص 221، ح 63.
(7). ر. ك: السلمى السمرقندى، محمدبن مسعودبن عياشى، تفسير العياشى، ج 2، ص 262.
(8). ر. ك: طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان، ج 12، ص 174- 175.